گزارش «شرق» از خانهای که برای زنان قربانی خشونت برپا شده است
خانه امن مخفی
شهرزاد همتی: جايی در خيابان جمهوری، انتهای يک کوچه بنبست، گروهی دانشجو و فعال مدنی گرد هم جمع شدهاند تا مؤسسه آتنا پا بگيرد و جايی برای آموزش و توانمندسازی زنان و دختران سرپرست خانوار شود؛ آخرين دستاورد و پروژه آتنا که بهتازگی يکساله شده، خانهای امن برای زنان قربانی خشونت است. ما که بعدازظهر قرار گفتوگو گذاشتهايم، از برو بيای صبح اين مؤسسه بیخبريم. بروبيايی که به گفته مدير مؤسسه در آتنا کم نيست. مؤسسهای که هيچکس نشانی خانه امنش را ندارد؛ خانهای که زنان و دختران قربانی خشونت در آن زندگی میکنند و حق ندارند آدرس آن را حتي به نزديکترين افراد خانواده خود بدهند، تا آنجا مثل حريم خانه امن بماند. برای همين دفتر اداری آتنا هميشه شلوغ و گاهی پر از دردسر است. خانوادههايی که برای گرفتن رد زنها به آنجا میآيند و گاهی کار به پليس میکشد. زهرا افتخارزاده، مديرعامل مؤسسه آتنا، ميزبان ما برای معرفی اين خانه است. در روزهايی که به 16 روز نارنجی منع خشونت عليه زنان معروف است، در خانه آتنا به همراه افتخارزاده و مددکاران و وکلای اين مرکز درباره زنان قربانی خشونت و زندگیهايی که هيچوقت زندگي نميشوند، گفتوگو میکنيم. مرجان رستگار، وکيل مؤسسه آتنا، روژينا رستگار، مددکار خانه امن و فائزه حضرتی، مددکار مؤسسه آتنا، نيز ديگر اعضای مؤسسه بودند که در اين گفتوگو درباره کمک به زنان قربانی خشونت پای صحبتهایشان نشستيم.
چه شد مؤسسه آتنا به وجود آمد؟ دغدغه چه كسی بود؟
افتخارزاده: سال 85 دانشجوی داروسازی دانشگاه تهران بودم. يكسری از دانشجويان تصميم گرفتند به منطقه خاكسفيد تهران بروند و با خانوادههايی كه مدارس به ما معرفی میكردند، درس بخوانند. قصه از اينجا شروع شد و درگير ماجراهای خانوادهها شدند. عدهای جوان كه هيچ تجربهای در اين زمينهها نداشتند، هر هفته به منطقه خاكسفيد میرفتند و با خانوادهها در ارتباط بودند. از 85 تا 89 فعاليت غيررسمی داشتند، آنها از سازمان ملی جوانان برای مؤسسه نيكوكاری «سلام رحمان» مجوز گرفتند. سال 90 بچهها با هم پولی جمع كردند و خانهاي را در منطقه خاكسفيد رهن و اجاره كردند كه حدود 35 متر بود و طبقه بالا برای كتابخانه، كامپيوتر و درس بود و طبقه پايين برای اينكه خانمها مهارت خياطی را ياد بگيرند و بتوانند روی پای خودشان بايستند. بعد از مدتی فکر کرديم به دلیل اينكه ما خيلی درگير آسيبهايی شدهايم كه دانشی درباره آنها نداشتيم، بايد اطلاعاتمان را زياد کنيم. من دوباره در كنكور شركت كردم و ارشد مددكاری اجتماعی را در دانشگاه علامه خواندم كه باعث شد ديدمان تغيير كند. از قبل هم در كار، مشكلات و مسائلی را ديده بوديم و برای گرفتن مجوز از سازمان بهزيستی برای مؤسسه ارتقای كيفيت زندگی زنان آتنا اقدام كرديم كه در سال 93 تأسيس شد. با اين تفاوت كه اولا گروه هدفمان اختصاصي شود؛ چون قبل از آن هر موردی از طلاق و بيماری گرفته تا سرطان، اعتياد، دختران فراری و... به ما معرفی میشد و ما هم نه نمیگفتيم. در نظر داشتيم گروه اختصاصی ما درباره زنان و دختران باشد. نكته دوم اينكه فعاليتمان علمی و تخصصی شود؛ چون تجربه به ما نشان داده بود در آن سالها هم ما و هم بسياری از «انجیاو»هايی كه با آنها در ارتباط بوديم، يا داوطلبشان بوديم، با كار غيرعلمی و غيرتخصصی هم به خودمان آسيب زديم و هم به مخاطبانمان. آسيبهای اجتماعی ميدان تجربههای شخصی نيست و كاری كاملا تخصصی است. اين دو هدف باعث شكلگيری مؤسسه آتنا شد. اينكه چرا از بين آن همه گروه هدفي كه ديده بوديم يا به رشتههاي ما مربوط ميشد سراغ زنان و دختران رفتيم، دو علت داشت؛ اول اينكه تأثير و نتيجهای كه از فعاليتهايمان در زنان و دختران ديده بوديم، قابل مقايسه با گروه پسران نبود و احساس میكرديم اين فعاليت میتواند خيلی مؤثرتر باشد. دوم اينكه بهجز اينكه تمام طبقات اجتماعی به خاطر ساختارهای اجتماعی نابرابر دچار تبعيض و مشكل هستند، زنان و دختران به شكل مضاعفی با تبعيض برابري روبهرو و قربانی شرايط هستند؛ چون دسترسی و فرصتهايشان كمتر است. بهاينترتيب آتنا با سه بخش آموزش، پژوهش و خدماترسانی در سال 93 شكل گرفت.
در مؤسسه آتنا چه خدماتی را به زنان میدهيد؟
درست است كه واحد اصلی مؤسسه بخش خدماترسانی و خيريه است که به بيش از هزار نفر خدمات ارائه میكند، اما آموزش و پژوهش دو بال مؤسسه هستند. آموزش واحدی است كه ما و فعالان اجتماعی و دانشجويان رشتههای جامعهشناسی و روانشناسی را آموزش میدهد؛ به اين شكل كه كارگاههايی برگزار میكند. واحد آموزش كارورزان مددكاری هم دارد كه اينجا آموزش میبينند.
در واحد پژوهش معتقد هستيم هركس به ما مراجعه و مشكلی را عنوان میكند، بهجز اينكه بايد از آن فرد حمايت كنيم، نماينده صدها نفر ديگر است كه ممكن است اين مشكل را داشته باشند و ما هيچوقت آنها را نبينيم و آن مشكل ريشه در ساختارهای اجتماعی، قوانين و شرايط دارد و تا وقتی آن قوانين يا ساختارها اصلاح نشود، كارهای ما مثل اين است كه يك استخر سوراخ باشد و شما قطرهقطره در آن آب بريزيد.
پس به جز اينكه بايد آن مشكل را در واحد خدماترسانی پيگيری كنيم، در واحد پژوهش اين وظيفه را برای خودمان قائل هستيم كه مشكل را ريشهيابی كنيم و پيشنهاداتی را كه برای اصلاح قوانين و ساختارها به عنوان انجیاويی كه رسالت اصلیاش مطالبهگری است، پيدا كنيم و در قالب كارهايی مثل همين پروپوزال سراغ سازمانهای دولتی برويم و از آنها مطالبه كنيم كه اين تغييرات در طول زمان اتفاق بيفتد. اما واحد اصلی كه خدماترسانی است، به اين صورت است كه فردی كه به صورت خودمعرف به ما مراجعه میكند، داوطلبان و خيران كسی را معرفی میكنند، سازمانهای دولتی مثل بهزيستی و آموزشوپرورش مواردی را به ما معرفی میكنند، در كميته مددكاری اجتماعی با آنها مصاحبه میكنيم و با مشاركت خودشان برنامه كمكی برايشان نوشته میشود كه اگر بيماری داشته باشند كميته پزشكی مشكلشان را پيگيری میكند و اگر مشكلات روحی- روانی داشته باشند، روانشناس و روانپزشك در سازمان به صورت رايگان خدمات ارائه ميدهد. در حال حاضر گروه اصلی زنان سرپرست خانوار هستند كه همسرشان فوت كرده، مطلقه يا بدهمسر هستند؛ به اين صورت كه همسرشان خشونت و اعتياد دارد. كميته مهارتآموزي و اشتغال سه بخش ثابت دارد: طبقه پايين كارگاه خياطي و طبقه بالا كارگاه توليد محصولات مواد غذايی است و بيرون از اينجا آرايشگاهی است که به صورت داوطلبانه برای آموزش و اشتغالزايي با ما همکاري ميکند و براساس استعدادهاي افراد همزمان سعي كردهايم اين بخشها هم مهارتآموزی و هم كسب درآمد داشته باشد. چون كسانب كه به ما مراجعه میكنند، در شرايطي نيستند كه بخواهند بدون هيچ درآمدی به صورت طولانی مدت مهارتآموزی داشته باشند. كارهاي سادهای پيشبينی شده كه اين كارها را انجام داده و كسب درآمد داشته باشند و در گذر زمان كارهای پيچيدهتر را آموزش ببينند. مهدكودك هم براي اين است كه خانمهايی كه فرزند دارند در زمان حضور در اين سازمان، بتوانند فرزندانشان را همراه خودشان بياورند.
شما يک خانه امن هم داريد، آنجا چه زنانی را پذيرش میکنيد؟
افتخارزاده: كسانی كه به ما مراجعه میكنند خشونتديده يا فاقد سرپناه هستند، با توجه به شرايطشان به خانه امن ارجاع داده میشوند كه خانه امن از مهرماه 96 فعاليت دارد. 28 مادر و كودك را در يك سال گذشته پذيرش كرده و به اين شكل است كه اين افراد به خانه امن كه ميروند محل اسكانشان است، صبحها فرزندانشان كه محصل هستند به مدرسه يا دانشگاه میروند، خانمها كه اينجا كار میكنند به سازمان ميآيند، كساني كه بيرون از اينجا اشتغال دارند يا تازه درگير مسائل حقوقی و اداریشان هستند، كارهايشان را انجام میدهند و عصر به خانه امن برمیگردند و اسكان دارند و مربیهايی كه حضور دارند بر شرايط نظارت میكنند.
کسانی هم هستند که از ابتداي تأسيس مرکز همچنان در اينجا مانده باشند؟
بله. البته ما سقفي براي اين کار گذاشتهايم. بعضي از افراد خشونتديده هستند که مشکلشان با درمانهاي مختلف حل ميشود و اگر پيگيریهای بعدی نباشد ممکن است مشکل دوباره عود کند. زنانی هم هستند که در پروسه طلاق از همسر هستند، اين افراد جدا میشوند و نزد ما میمانند تا برای مستقلشدن توانمند شوند. کسانی هم هستند که قبلا به خاطر اعتياد جدا شدهاند و به خاطر ناتوانی از تأمين هزينهها نزد ما ماندهاند. سقف يکساله را قائل میشويم که فرد میتواند از شرايط و امکانات اقتصادی مرکز استفاده کند و در اين مدت تمام برنامهمان اين است که از طريق يکی از مهارتآموزیها و اشتغال توانمند شده و برای خودش خانهای تهيه کند.
کمک مالی هم به شما میشود؟
ما مؤسسه خيريه هستيم و از مردم کمک میگيريم، اما همواره در اين سالها بخش مالیمان ضعيف بوده چون خطقرمزهای متعددی داريم.
چه کسی اين خطقرمزها را تعيين کرده؟
خودمان!
مثلا ما بر شأن و کرامت افراد حساس هستيم. نمیتوانيم از آنها عکس تهيه کنيم و از حضورشان شايد نتوانيم استفاده کنيم. پروتکلهای اخلاقی جهانی است که اينجا شايد عجيب باشد اما بدون رضايت فرد حتی اسم و عنوانش را نمیآوريم. حق طبيعباش است که بايد رضايت داشته باشد. به هر حال جامعه ما دنبال ترحم و جلب احساسات است و اين اتفاقات باعث میشود بخشی از کمکها را از دست بدهيم. از طرف ديگر حساس هستيم که چه کسي و چرا به ما کمک ميکند و قرار است بعدا از ما چه چيزی بخواهد. ممکن است خيلی از افراد دولتی، سياسی و بازاری که ممکن است بعدا درخواستی داشته باشند، کمک نگيريم. ما با کمکهای خرد مردمی گذران میکنيم.
به اين ترتيب افراد خير سياسی و دولتی يا کسانی که بخواهيم روی کمک آنها به طور جدی حساب کنيم، نداريم. مثلا من در رشته مددکاری تحصيل کردهام، بهزيستی به مددکار نياز دارد و آگهی میکند، من به عنوان مددکار و نه به عنوان مؤسسه آتنا مصاحبه میکنم و کنار چند گروه ديگر کارگاه داده ميشود و به ياسوج، سيستانوبلوچستان و... برای آموزش میرويم و مبلغی را به من که کار کردهام، میدهند و تيمی که اين آموزشها را میدهد به صورت داوطلبانه است و اين پول برای کارهای زيرساختی مرکز هزينه میشود. ساختمانهای سازمان رهن کامل است.
مهمترين مسائل مشترک زنان را چه ميدانيد؟ يا مسائل قانونی که زنان با آن درگير هستند؟
رستگار: بيشتر خانمهايی که مراجعه میکنند و مسئله مشترک دارند، مشكلشان خشونتهای خانگی از طرف همسر و خانواده است که درگيرش هستند. خيلي از خانمها به خاطر يکسری قوانين و مسائل حقوقی که بين همه مشترک است و به خاطر فرهنگها و قوانينی که وجود دارد نمیتوانند طلاق بگيرند. از طرف خانواده خودشان تحت فشار هستند. همه اينها باعث میشود بیسرپناه شده و به ما مراجعه کنند.
مهمترين مشکل قانونی که در مورد کمک به اين زنان وجود دارد، چيست؟
رستگار: مواردي که من در کيسهای مراجع با آن مواجه بودم، وجه اشتراکشان اين بود که در مورد حقوق اوليهشان ناآگاه بودند و از بديهيترين مسائل آگاه نبودند. مثلا میگفتيم شما در قانون و جامعه اين حق را به عنوان انسان داريد. قانونی که از يک خانم خشونتديده اختصاصا حمايت کند و خشونت خانگي را جرمانگاری کند، وجود ندارد. برخی از کيسها موردشان به گونهای است که اگر در لحظه اول يکسری کارها را انجام ندهيم، ادله اثبات جرم را از دست میدهيم. يا خانمی که مورد خشونت واقع شده و ممکن است مثلا 12 شب لازم باشد که در موردشان کاری انجام شود. اولين موردی که من ميگويم اين است که لزوما شکايت مطرح نکنيم اما میگوييم حداقل پزشکي قانوني خشونتهای فيزيکی را تأييد کند. قانونی که از اين زنان حمايت کند وجود ندارد. کسی که اعمال خشونت روي همسر يا دخترش ميکند، اگر زن کتک خورده باشد بحث ديگری مطرح میشود. اگر در خيابان دو نفر آقا با هم درگير شوند و منجر به شکستگی شود جرم عمومی است و ممکن است حبس يا جريمه داشته باشد. اما ادلهای که ثابت کند خشونت از طرف همسر بوده وجود ندارد. قانون میگويد براي اثبات جرم بايد دو نفر شاهد باشند. گاهی در خشونت خانگی جز همسر خانم و خودش کسی در منزل نبوده. در دادسرا براي من که وکيل خيلی از خانمها بودهام، سختترين مرحله اثبات جرم توسط همسر يا پدر بوده است که خانم هيچ شاهدی ندارد. قانون میگويد اظهارات مقرون به واقع شاکی که شاکی ممکن است دختر يا خانم يا هرکس ديگری باشد. دست ما اينجا باز نيست که بگوييم اين خانم به مددکار يا مشاور دادگاه ارجاع داده شود که مشخص شود درست ميگويد يا تمارض ميکند که همسرش کتکش زده است.
مسنترين و جوانترين افراد تحت پوشش مؤسسه چه کسانی هستند؟
افتخارزاده: ما نوزاد تحت پوشش هم داريم اما فردی داريم که مدرسه به ما ارجاع داده که ... و اينکه چه ماجراهايی داشتيم تا اين دختر را به بهزيستی برسانيم و کاری کنيم در بهزيستی بماند چون ميخواستند به پدرش تحويل دهند. الان اين فرد در بهزيستی است. يکي از خطقرمزهای ما اين است که بچه به شکلي در خانواده باقی بماند. چون تجربه ما زماني که در خاکسفيد و مرکز بهزيستی داوطلب بوديم، نشان داد بچهای که پدر و مادرش اعتياد دارند و در شرايط بدي هم هست، در بزرگسالی اقدامات بهتری میتوان در موردش انجام داد تا بچهاي که از کودکی در بهزيستی بوده است. يعني کلا اقامت طولانی مدت در جهان خيلی وقت است که کنار گذاشته شده. با اينکه مخالف اين کار هستيم؛ اين بچه از معدود کسانی است که به بهزيستی ارجاع داديم چون ... و چون بچه خودکشی کرده بود آموزشوپرورش با ما تماس گرفت.
اين بچه را هر روز ملاقات میکنيد؟
در مرکز بهزيستی است. مادر اين بچه مسن و بيمار دوقطبي بود و امکان سرپرستی نداشت و اقوام درجه دو هم امکان حمايت نداشتند و خودش هم نمیخواست برگردد و به بهزيستی فرستاده شد. الان ارتباط ما به صورت تلفنی و ديداری است. مادر اين فرد که بيمار دوقطبي و بيمار قلبی و استخوانی است الان بهتنهايی زندگی میکند. در موارد قانونی اين مورد خلأ قانونی را نشان میدهد. زمانی که اين پدر (که مصرفکننده شيشه است)... همان زمان پدر و مادر از هم طلاق گرفته بودند. پدر به داخل خانه میآمد و به مادر و دختر تعرض میکرد. اين خانم بارها با 110 تماس میگرفت و میگفتند دعوا خانوادگی است؛ در صورتی که طلاق گرفته بودند. حتی در مورد تجاوز شکايت کرده بودند ولی شکايت رد شده بود. اين از خلأهای قانونی است. انواع خشونت خانگی و آزار جنسی تعريف نشده و مجازاتي در نظر گرفته نشد. ما بعد از همه اين اتفاقات با اين فرد آشنا شديم. اين دختر به مدرسه رفته بود و به دستش تيغ کشيده بود و مادر مطلع شده بود. خلأ اجرائي ساختاری اين است که تازه واحد مشاور مدرسه را در مقطع ششم به خاطر کمبود بودجه کنار گذاشته بودند. آن مدرسه با ما تماس گرفت که ميگفت دانشآموزی است که خيلی اوقات به مدرسه نمیآيد و وقتی هم میآيد آنقدر پرخاشگر است که چيزی نمیگوييم. اما جای کمربند و طناب روی بدنش بوده. ما به مدرسه مراجعه کردیم و بعد مادر را ديديم.
بچه و مادر اينها را تعريف میکردند و بعد از اينکه ما بچه را برديم مادر رها کرد و رفت که من نمیتوانم اين بچه را نگه دارم. ولي آنقدر تعادل نداشت که وقتي بچه را به بهزيستي ارجاع داديم، مادر خودکشی کرد. وقتی بچه به بهزيستی رفت، میدانستيم که ممکن است دوباره به پدر تحويل داده شود. از دفتر حمايت کودکان دادگستری حکم گرفتيم و به بهزيستی برديم که بچه را نگه داشتند. وقتي دوباره میخواستند بچه را به پدرش تحويل دهند، (از دفتر حمايت زنان دادگستری خانم قاضی مظفر هميشه خيلی به ما کمک میکنند) من را به عنوان نماينده دادگستری معرفی کردند تا بتوانم بچه را ببينم. چون به جز آن ما را راه نمیدادند. اين هم يک خلأ است؛ انجیاويی که پيگير کار اين فرد است و مددکاري ميدهد، چطور نبايد اجازه ديدن اين بچه را داشته باشد؟ وقتی مراجعه کردم مسئول مددکار دری را به من نشان داد که با مشت شکسته بود و ايشان میگفت پدر اين بچه مراجعه کرده و اين کار را کرده است. ما مجبوريم اين بچه را به پدرش تحويل دهيم. ايشان میگفت دختری هشتساله را به ما ارجاع دادهاند که... وقتی به ما مراجعه کرد، بيشتر شبيه جنازهای بوده. يک سال دختر را قرنطينه کرده بودند و چون جايی نداشتيم و پدر و مادرش مراجعه میکردند تحويل خانواده داديم. چند وقت قبل هم که آمده بود، گفت هنوز مشکلات ادامه دارد. گاهی بحث خلأ قانونی است اما بخشی هم مربوط به مسئوليتهای فردی افراد است. از نظر ما لمس جرم است اما چطور میتوان اثبات کرد؟ اين خشونتهای خانگی وجود دارد. بچههايی را ديدهام که درباره آنها همان 13سالگی که قانون برای ازدواج معين کرده، رعايت نمیشود و گاهي فرد دوم راهنمايی است که اصلا عادت ماهانهاش شروع نشده و به راحتی گواهی رشد میدهند که ازدواج کند. اينها مشکلات عجيبی ايجاد میکند و منشأ شديد خشونت است. خيلی از زنانی که الان به ما مراجعه میکنند، کسانی هستند که زير 18 سال ازدواج کردهاند و بعد به مدرسه نرفته و از دسترسیهای اجتماعی محروم شدهاند برای همين رشد نکردهاند. گاهي يک زن 30ساله را میبينم که رفتارها و برخوردهايش بچگانه است چون ارتباطش بعد از ازدواج قطع شده و با همسرش در ارتباط بوده که خشونتهای جسمی و جنسی داشته است.
روژينا رستگار: يکسری قوانين در خانه امن داريم که در بدو ورود هر خانم آن قوانين را ميگوييم که در جهت امنيت خانمهاست. کارهايی که میکنيم هم در راستاي مددکاری آتناست و مهمترين ابزار در خانه امن برای ما مربیها مهارت خوبگوشدادن به خانمهاست چون اينها با آسيبي وارد خانه امن شدهاند و نيازمند همدلی صادقانه هستند. رابطه فعالی که ما با خانمها برقرار میکنيم، در موفقيت ما در حوزه مددکاری خيلی مثمرثمر بوده. قوانين ورود و خروج داريم، خانمها هشت صبح از خانه خارج میشوند و اطلاع داريم که کجا هستند. خودشان هم مايل هستند که صبحها خارج شوند چون بحث اشتغال و توانمندسازیشان مطرح است. هشت شب هم بايد وارد خانه امن شوند. در واقع اين سقف واردشدن است.
در خانه امن خطقرمزهايی داريم که بايد رسالت امنبودن خانه باقی بماند.
به همه مراجعهکنندگان میگوييم آدرس اينجا نبايد به کسي داده شود چون برای ما مهم است که در سطح عمومی به اين خانهها بد نگاه نکنند. اصلا نميدانند در اين خانهها چه ميگذرد و حساس هستيم که اين خانهها امن بماند. خيلی موارد داريم که همسران برای درگيری میآيند و ما نمیخواهيم درگيریها اينجا باشد و با 110 تماس میگيريم. نمیخواهيم در خانه امن اتفاقی بيفتد چون اگر نگاه خاصی به اين خانهها باشد هم خانمها دچار مشکل میشوند و هم ممکن است کساني براي اين خانمها ايجاد مشکل کنند و اينکه کسی نمیداند در اين ساختمان همه خانم هستند چون ورود آقايان ممنوع است. ما نگهبان نداريم چون باعث حساسشدن افراد میشود. البته مربی از پنج عصر تا هشت صبح روز بعد در مرکز است و صبح هم که همه خارج شده و با مربی برمیگردند. اگر آقايان حق ورود داشته باشند مشکل ايجاد ميشود. شوهراني که درگير میشوند اگر در خانه امن اين اتفاق بيفتد، مشکلزا خواهد بود. به صاحبخانه گفتهايم اين ساختمان را براي تعدادی از خانوادهها که هزينه رهن و اجاره ندارند، برای کار خير رهن میکنيم. عرف جامعه اين است که خانواده شامل زن و مرد و بچه باشد.
گزارش روزنامه همشهری محله از موسسه خیریه آتنا
ماجرا را ۵ جوان ۱۹ساله دانشگاه تهران در رشته داروسازی و فنی و مهندسی شروع كردند. سال ۱۳۸۵ اين دانشجويان ...
توزیع بسته های لوازم التحریر
هفته گذشته با همراهی شما همراهان مهربان بستههای لوازم التحریر به مناسبت آغاز سال تحصیلی تهیه و توزیع شد. ...
آغاز فعالیت آموزشی در خانه آتنا
خانه آتنا در یک هفته گذشته ميزبان دو جلسه با معلمانِ داوطلب بوده است. این جلسات به منظور هماهنگی فعالیت ...