گزارش روزنامه همشهری محله از موسسه خیریه آتنا

گزارش روزنامه همشهری محله از موسسه خیریه آتنا


هر روز یک خانواده، یک ماجرا

هر روز یک خانواده، یک ماجرا

نگين پذيرا‌: 

ماجرا را ۵ جوان ۱۹ساله دانشگاه تهران در رشته داروسازی و فنی و مهندسی شروع كردند. سال ۱۳۸۵ اين دانشجويان تصميم گرفتند تا شرايط تحصيل را برای فرزندان خانواده‌‌هاي نيازمند فراهم كنند تا سرنوشت‌ و آینده‌شان به گونه بهتری از والدین‌شان رقم بخورد. قرار بر اين شد، هر هفته جمعه‌ها خاك‌سفيد باشند. بساط كتاب و دفترشان را در پارك‌ها و مساجد این محله پهن می كردند و به بچه‌ها درس می دادند. رفت‌وآمدهای هر هفته اين دانشجويان جوان، در ادامه آنان را دلبسته كودكان و زناني كرد كه درس خواندن دغدغه اصلي زندگي آنها نبود و به كمك‌هاي بيشتر و البته ريشه‌دار‌تری احتياج داشتند. با همين نگرش انگيزه انجام فعالیت‌های مختلف دیگری نیز شكل گرفت و رفته رفته بناي يك انجمن خيريه دانشجويی گذاشته شد.

دستانی كوچك آرزوهايی بزرگ

زهرا افتخارزاده، دانشجويي است كه بعد از اتمام تحصيل در رشته داروسازي، به دليل انگيزه‌هاي زياد براي كمك به نيازمندان، در دوره ارشد، مددكاري اجتماعي خوانده است تا براي كمك به نيازمندان مؤثرتر عمل كند. او از شروع كارش در امور خيريه مي‌گويد: «جمعه‌هاي خاك‌سفيد با درس دادن به بچه‌ها شروع شد اما در کنار این موضوع، پاي درددل‌های بزرگ‌ترهايشان هم مي‌نشستيم. به تدريج مشكلات این کودکان و خانواده‌های‌شان جزئي از زندگي‌مان شد و حل مشكلاتشان دغدغه اصلي‌مان. هر‌كاري كه از دستمان بر مي‌آمد برايشان انجام مي‌داديم. از تهيه جهيزيه و وام خانه گرفته تا حل مسائل پزشكي و تهيه دارو و سبد كالا. تا سال 1389 كارمان شناسايي، حمايت و آموزش خانواده‌هاي محروم بود. فرقي نمي‌كرد خانواده‌ها در خاك‌سفيد زندگي مي‌كنند يا اسلام‌شهر؛ دره فرحزاد يا اسلام‌آباد. هر كجاي شهر اگر صداي نيازمندي را مي‌شنيديم براي گره‌گشایی از مشكلاتشان مي‌شتافتيم. بعد از اين تصميم گرفتيم فعالیت‌مان را رسمي كنيم و در قالب مؤسسه خيريه حمايت‌هايمان را گسترش دهيم. اين شد كه در سال 1389 از سازمان ملي جوانان مجوز مؤسسه خيريه «سلام رحمان» را گرفتيم و يك سال بعد از آن بچه‌هاي گروه پول جمع كردند و توانستيم در همان خاك‌سفيد خانه كوچكي بگيريم. خانه به 2 قسمت تقسيم شد. قسمتي براي آموزش و بخشي هم كارگاه خياطي. قرار شد زنان بدسرپرست و بي‌سرپرستي كه شغلی ندارند در كارگاه، آموزش خياطي ببينند و مشغول به كار شوند.»

بازسازي چرخه تكرار!

به گفته افتخارزاده، آنها در اين سال‌ها با خانواده‌هاي بسیاری مواجه شده‌اند که با داستان‌ و ماجراي تلخ زندگی‌شان مشابه هم بوده است و هر كدام به شكلي در اين چرخه معيوب گرفتار بوده‌اند. دختران نوجواني كه در سنين پايين به دام ‌اعتياد مي‌افتند يا قرباني خشونت خانگي مي‌شوند. در همان سن كم ازدواج مي‌كنند، بچه‌دار مي‌شوند، طلاق مي‌گيرند و هزار و يك آسيب مشابه گيربان‌گير آنها است. ‌
او درباره اين تجربه‌ها مي‌گويد: «10سال از روز اول كار ما در محله‌هاي حاشيه‌نشين و آسيب‌خيز تهران مي‌گذرد. امروز كار گروه ما تخصصي‌تر از هميشه شده و گروه هدف‌مان زنان است تا با كمك به آنها كيفيت زندگي خودشان و همسر و در نهايت فرزندان‌شان ارتقا پيدا كند و از تكرار اين چرخه معيوب رها شوند بنابراین در سال 1393 موفق شديم از بهزيستي براي تأسیس مؤسسه‌ تخصصی‌مان به نام «ارتقاي كيفيت زندگي زنان آتنا» مجوز بگيريم.»
افتخارزاده درباره فعاليت‌هاي اين مؤسسه مي‌گويد: «بناست تا طرحي را تحت عنوان «دختران ارغواني» برگزار كنيم. در اين طرح قرار است مجموعه‌اي از آموزش‌هاي گروهي‌ را براي پيشگيري از آسيب‌هاي اجتماعي در گروه سني 12تا18سال در مدارس برگزار و دختران را نسبت به مشكلات و آسيب‌ها آگاه ‌كنيم. علاوه بر آن تلاش مي‌كنيم تا زنان سرپرست خانوار توانمند و كارآفرين شوند و روي پاي خود بايستند. بنابراین تنها نان دستشان نمي‌دهيم و مي‌خواهيم تأثير عميق‌تري داشته باشيم. اكنون مؤسسه بيش از 200خانواده تحت پوشش دارد كه در حال توانمندسازي آنهاست. به‌طوركلي مؤسسه آتنا 3 بخش اصلي دارد؛ آموزش، پژوهش و امدادرساني. در بخش پژوهش فعاليت‌هايمان مستندسازي علمي مي‌شود تا علاوه بر خودمان ديگر داوطلبان هم ياد بگيرند و همراه آنها كارهاي علمي انجام ‌شود. در بخش آموزش به مددكاران و علاقه‌مندان حوزه مددكاري ياد مي‌دهيم تا چگونگي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي را بشناسند. در بخش امدادرساني هم خدمت‌ به خانواده‌هاي تحت پوشش را در برنامه داريم.»
او مي‌گويد: «در همه اين سال‌ها با فعاليت در زمينه‌هاي مددكاري، سبك زندگي ما متفاوت شده است. روزهاي سختي را پشت سر گذاشته‌ايم و هر روز يك ماجراي جديد و يك خانواده جديد داريم. سخت است اما بعد از حل مشكل يا بهتر شدن اوضاع احساس خوبي داريم.»


مادری كه به فرزندش رسيد

«مريم رستگار» 29ساله و ساكن محله شهران است. كارشناسي حقوق دارد و وكيل پايه يك دادگستري و مسئول امور حقوقي مؤسسه است. چند روز در هفته زمان خود را به مشاوره حقوقي به زنان تحت پوشش مؤسسه اختصاص مي‌دهد. به گفته او مشكلات‌ اكثر زنان حول محور خانواده مي‌چرخد، مشكلاتي همچون طلاق، حضانت فرزند، مطالبه مهريه و...
او مي‌گويد: «گاهي تنها جلسات مشاوره درباره آگاه‌سازي زنان نسبت به حقوق‌شان است و گاهي مشكلي خاص مطرح مي‌شود و بعد از جلسات مشاوره، پرونده وارد مراحل اداري خواهد شد. زنان هنگام مراجعه پذيرش اوليه و مصاحبه را در مؤسسه انجام داده‌اند. همه آنها بدسرپرست يا بي‌سرپرست‌اند و يا محروم‌اند يا آسيب‌ديده‌اند و تمامي آنها به كمك و خدمات رايگان احتياج دارند. خيلي از آنها وقت و بي‌وقت تماس مي‌گيرند، درددل مي‌كنند و مشكلاتي را مطرح مي‌كنند كه شايد به روند پرونده‌شان كمكي نكند اما همه حرف‌هايشان را گوش مي‌دهم و معتقدم آنها به گوش شنواي ما نياز دارند. تمام آنها دنبال يك چرا هستند. چرا اين اتفاق برايشان افتاده است. چرايي كه مؤسسه نيز در پي يافتن آن است.»
رستگار به يكي از پرونده‌هاي اخير مؤسسه اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «زن جوان از طرف همسرش مورد شكنجه و آزار و اذيت قرار گرفته بود. از ترس جانش خانه را رها كرده و بچه 6ماهه‌اش در خانه مانده بود. شوهرش علاوه بر اين هزار و يك مشكل اخلاقي داشت، قاچاقي از ايران رفته بود و بچه در خانه پدري همسرش زندگي مي‌كرد. مادر حق ملاقات بچه شيرخواره‌اش را نداشت و فهميده بود همين روزها قرار است فرزندش به خانواده ديگري فروخته شود. داستان زندگي‌اش پيچيده و عجيب بود اما بعد از چند ماه پيگيري و دوندگي توانستيم بالاخره مادر و فرزند را به‌هم برسانيم. كافي است چند باري پايتان به دادگاه خانواده باز شود. زنان آسيب‌ديده و مستأصلي را مي‌بينيد كه دستشان به هيچ جا ‌بند نيست و براي ادامه راه اميدي ندارند. در همان ابتداي راه وكالت، تصميم گرفتم همه چيز را مادي نگاه نكنم و هر از چندگاهي دست نيازمندي را بگيرم. هركس مسئوليت اجتماعي دارد و مسئوليت من قبول پرونده‌هاي زناني شد كه توان پرداخت حق وكالت را نداشتند. هر كدام از آنها هزار و يك مشكل دارند. هر كدام يك استرس و يك درگيري ذهني که باری را به شانه‌هايت اضافه مي‌كنند اما سنگيني‌اش به سبكي حل ماجراي بعدش مي‌ارزد.»

همكاری تكميلی با ديگر مراكز خيريه

زهرا شريف يكي از اهالي 29ساله منطقه ماست كه در بلوار آيت‌الله كاشاني زندگي مي‌كند و دكتراي داروسازي خوانده و اکنون دانشجوي دكتراي اقتصاد و مديريت دارويي است. او مي‌گويد: «با حدود 4 تا 5 نفر در دانشكده داروسازي شروع به كار كرديم اما داوطلباني كه به خاك‌سفيد براي تدريس كودكان مي‌رفتند، بيشتر از 20 نفر بودند. بعد از گذشت چند سال ديدمان نسبت به مسائل و مشكلات آنان تغيير كرد و ارتباط طولاني مدت با این افراد باعث شد كه فعالیت‌مان را تغيير دهيم.»  او به راه‌اندازي كميته پزشكي در مؤسسه اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «گروه هدف‌ در كميته پزشكي متفاوت است. در بخش پزشكي و درمان قطعاً نابرابري‌ها و نا كارآمدي براي همه مردم به‌خصوص اقشار آسيب‌پذير وجود دارد كه نه تنها مختص به زنان نيست، بلكه مردان و كودكان را نيز شامل مي‌شود. براي همين در كميته پزشكي به همه اقشار كمك مي‌كنيم.»  به گفته او براي بيماران تمام توان و انرژي‌ تا بهبودي كامل گذاشته مي‌شود. او مي‌گويد: «تفاوت ما با گروه‌هاي تخصصي سلامت مانند سازمان بيماري‌هاي خاص، محك و... در اين است كه نه تنها خدمات درماني بيماران را بلكه مشكلات و نيازهاي خانواده‌هاي آنها را هم برطرف مي‌كنيم؛ از پول رفت‌وآمد آنها تا بيمارستان و محل اسكان‌ گرفته تا حتي تغذيه بيماران تحت پوشش و اهدای بسته كالا، توجه به مسائل روحي و رواني بيماران تحت پوشش و ارجاع به روانپزشك و روان‌شناس و مشاور. به همين دليل ما با ساير گروه‌هاي تخصصي سلامت و گروه‌هاي خيريه‌ در ارتباط هستيم و تلاش مي‌كنيم خدمات درماني را به آنها بسپاريم و باقي هزينه‌ها را خودمان برعهده مي‌گيريم. البته در مقابل اگر بيماري براي تأمين ساير هزينه‌هاي غيرمستقيم درماني مانند آنچه كه اشاره شد، از طرف اين مؤسسات به ما معرفي شوند ما تحت پوشش مي‌گيريم.» شريف به پسر جوان 23ساله‌اي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «مرد خانواده سرطان خون داشت، همسر و پسر 11ماهه‌اش در تمام مدت درمان كنار او بودند و با وجود آنكه زن جوان استرس مرگ همسرش را داشت خوددار و قوي بود. كميته پزشكي هزينه‌هاي پيوند مغز و استخوان را تقبل كرد. نمونه‌اي از بانك خون جهاني برايش پيدا شد اما دوام نياورد.»  او ادامه مي‌دهد: «بعد از فوت پدر خانواده، ارتباط با همسر و پسرش حفظ شد. بناست براي ادامه تحصيل در دانشگاه و كار از طرف مؤسسه حمايت شوند زيرا قطعاً جزو گروه هدف اصلي مؤسسه قرار مي‌گيرند تا مادر توانمند شود و بتواند زندگي خود و كودك 11ماهه‌اش را اداره كند. در موارد ديگر هم ارتباط ما به هيچ‌وجه با خانواده‌ها قطع نمي‌شود و همواره آنها را حمايت مي‌كنيم تا خودشان و خانواده‌هايشان به‌طور كامل توانمند شوند.»

عزت نفس خانواده‌ها خط قرمز ماست

زهرا شريف یکی از موسسان انجمن درباره كمك‌هاي مالي مي‌گويد: «در تمام اين سال‌ها هيچ‌وقت پول را مستقيم دست خانواده‌ها نداديم. اگر هزينه بيمارستان يا رفت‌وآمد بوده ‌است. خودمان به‌عنوان همراه بيمار خانواده‌ها را همراهي مي‌كنيم. حفظ كرامت و عزت نفس خانواده‌ها يكي از مهم‌ترين بخش‌هاي‌كاري ما است. هيچ‌وقت عكسي از كودكان يا خانواده‌هاي تحت پوشش‌مان را جايي منتشر نمي‌كنيم، به نظر ما اين يكي از مهم‌ترين اصول مددكاري و امدادرساني است. منتها متأسفانه گاهي مشاهده مي‌كنم مؤسسات بزرگ و مشهور هم اين موضوع را رعايت نمي‌كنند. همه سعي‌مان را مي‌كنيم تا خانواده‌ها نيز در اين راه با ما سهيم باشند. هيچ‌وقت اين حس را به آنها نداده‌ايم كه ما عابر بانك آنها هستيم. اين خلاف اصول مددكاري است. به خوبي ياد دارم سال 1385 كه سبد كالا به نيازمندان مي‌داديم، زن جوان صاحب يك فرزند كوچك، مرغ را به قيمت كمي فروخته بود تا مواد بخرد. روزي كه سبد مواد غذايي را داخل خانه گذاشتيم نگاه پسربچه خانواده از ذهن هيچ‌كدام از ما نرفت. اكنون تنها به خانواده‌هايي سبد كالا مي‌دهيم كه به دليل ناتواني و بيماري‌كاري از دستشان برنيايد يا در كارگاهي كه كار مي‌كنند به‌عنوان كمك هزينه دريافت كنند.حالا زنان سرپرست خانوار در محيطي كاملاً زنانه و امن در كارگاه‌هاي خياطي كار مي‌كنند؛ بچه‌هاي كوچكشان را همراهشان مي‌آورند و درآمدي دارند و كنار درآمدشان گاهي موادغذايي نيز دريافت مي‌كنند.»


دنيايمان را به آخرتمان فروخته‌ايم

«شايد در تمام اين سال‌ها امتيازات و مسائل مادي را از دست داده باشيم. حتماً مي‌توانستيم هر كدام در داروخانه‌اي كار كنيم، اما اين احساس دين نسبت به تجربه‌ سال‌ها كار و كم‌كردن عذاب وجدان بايد يك جايي به ثمر مي‌نشست. در واقع دنيايمان را به آخرتمان فروخته‌ايم.»
اين‌ سخنان حكايت از احساس مسئوليتي دارد كه اين دانشجويان در تمام اين سال‌ها با خود همراه داشته‌اند. احساس مسئوليتي كه آنها را از روزمرگي و زياده‌خواهي‌هاي زندگي واداشته است. افتخارزاده مي‌گويد: «رسالت اصلي ما ريشه‌يابي مشكلات اجتماعي شد، حالا ريشه مشكلات و خلأ‌هاي قانوني را پيدا مي‌كنيم و به سازمان‌هاي مرتبط ارجاع مي‌دهيم. ‌با دادسرا و دادگستري، آموزش و پرورش، كميته‌هاي پزشكي، مددكاري بيمارستان‌ها و... در ارتباط هستيم و زنان بدسرپرست معمولاً از اين طريق به خانواده ما اضافه مي‌شوند. زندان زنان قرچك نيز يكي ديگر از ارگان‌هايي است كه با ما در ارتباطند و فرزندان زنان زنداني را به ما معرفي مي‌كنند.»

مشكلات، يكی 2 تا نيست!

فائزه حضرتي 20ساله و تبعه افغانستان است. او چند سالي است كه به مؤسسه آتنا پيوسته. رتق و فتق امور مؤسسه با اوست. خانواده‌هايي كه به مؤسسه معرفي مي‌شوند؛ پيگيري كارهاي درمان و ارتباط با ديگر نهادها و همراهي بيماران در صورت نبود داوطلب به عهده حضرتي خواهد بود.
او با خنده مي‌گويد: «معمولاً كار بيماراني كه در بيمارستان هستند، فوري بايد رفع و رجوع شود معمولاً تا داوطلبان اعلام آمادگي كنند خودم را به بيماران مي‌رسانم. كار در مؤسسه برايم هر روز يك بحران و البته هر روز يك خاطره است.»
 او ادامه مي‌دهد: «چند هفته گذشته يكي از داوطلبان مؤسسه نيمه‌شب يك زن و دختر كوچكش را كنار خيابان پيدا مي‌كند. آن‌طور كه مادر جوان مي‌گويد صاحبخانه به دليل ندادن كرايه او را بيرون كرده بود. شماره مؤسسه را مي‌دهد و صبح مادر به خيال كمك مالي به مؤسسه مي‌آيد اما آنچه از شواهد و قراين مشخص بود اصل موضوع تنها اجاره‌خانه نبود! بعد از اين همه مدت و تجربه رويارويي با خانواده‌هاي آسيب ديده و نيازمند متوجه شدم كه مشكل اصلي چيز ديگري است. حرف‌هايش سر و تهي نداشت. نامفهوم و ضد و نقيض صحبت مي‌كرد و معتاد بود.»

یک خلأ قانونی

زهرا افتخارزاده خاطرات تلخ و شیرینی از کمک به نیازمندان دارد: «با او به خانه‌اش رفتيم. خودش متوجه شرايط نبود و صاحبخانه نه به دليل پرداخت نكردن اجاره بلكه به سبب اعتياد او را بيرون كرده بود. بچه‌اش شناسنامه نداشت. اورژانس اجتماعي را خبر كرديم و به دليل مقاومت مادر، نيروي پليس نيز به ماجرا اضافه شد و همه به كلانتري رفتيم اما جاي يك چيز خالي بود! حكم دادگاه. كمتر از 2 ساعت حكم دادگاه را براي كلانتري گرفتم اما زماني كه برگشتم مادر و دختر از كلانتري رفته بودند.»
او ادامه مي‌دهد: «تمام خستگي این دوندگي‌ها به تنم ماند و چند شب كابوس مي‌ديدم، مادر و دختر 4ساله‌اي كه از قبل هم بي‌پناه‌تر شده بودند و به دليل سهل‌انگاري جايي نداشتند. بچه‌اي كه شناسنامه نداشته باشد هويت نيز ندارد و در اين مدت هر صدمه و آزاري كه ببيند راهي براي اثبات و نجاتش نيست. با اورژانس اجتماعي كه تماس بگيريد، براي کمک و نگه‌داشتن افراد آسيب‌ديده نياز به حكم دادگاه داريد. اورژانسي كه بايد در لحظه بحران احتياج به حكم داشته باشد قطعاً اصل ماجرا و بحران را تا رسيدن حكم از دست خواهد داد و فرد آزارگر تا آن زمان مكان را ترك كرده است.»

منبع: همشهری محله- تاریخ انتشار: 10 مرداد 1395

مطالب مرتبط

پخت و توزیع غذای نذری

هزمان با اربعین حسینی، با همراهی دو تن از خیرین آتنا، تهیه و توزیع غذای نذری برای خانواده‌های آتنا در ...

بازديد گروهى از فرزندان آتنا از نمايشگاه كتاب ١٣٩٦

به رسم هر ساله آتنا، با همراهی داوطلبان آتنا امسال نیز بازديد گروهى از فرزندان تحت پوشش آتنا از نمايشگاه ...

گزارش سفر دوم تیم آتنا به مناطق زلزله زده کرمانشاه

بنابر برنامه از پیش تعیین شده، سفر دوم به کرمانشاه با هدف نیازسنجی نیازهای جدید منطقه، کسب آگاهی و اشراف ...

اگر نظری دارید همینجا بنویسید 0 نظر